فصلنامه علمي- پژوهشي مطالعات اقتصادي كاربردي ايران سال چهارم شمارهي 16 زمستان 1931 صفحات: 95-95 بررسی رابطه رشد اقتصادی با فقر و نابرابری در ایران طی برنامههای اول تا چهارم توسعه *1 حسین راغفر 2 میترا باباپور 3 محدثه یزدانپناه تاریخ دریافت: 3101/90/42 تاریخ پذیرش: 3102/90/49 چکیده در این مطالعه پدیده فقر در ارتباط با رشد اقتصادی و نابرابری به تفکیک برنامههای توسعه اول تا چهارم اقتصادی اجتماعی بررسی میشود. بدین منظور کششه یا فقر نسبت به رشد اقتصادی و نابرابری محاسبه میشود و در نهایت چگونگی توزیع منافع ناشی از رشد به کمک شاخص نرخ رشد معادل فقر کاکوانی و سان )8002( موردبررسی قرار میگیرد. بررسی نرخ رشد معادل فقر میتواند ابزار بسیار مهمی برای سیاستگذاری دولتها در جهت کاهش فقر باشد. تجزیه تغییرات فقر در مناطق شهری روستایی و کل کشور نشان میدهد که اثر خالص رشد بر فقر منفی است اما اثر خالص نابرابری دارای نوسانات مثبت و منفی بوده است. تحوالت اقتصادی و سیاسی در ایران طی دوره موردمطالعه تا حد زیادی میتواند این روند نامنظم را توجیه کند. محاسبه شاخص نرخ رشد معادل فقر و مقایسه نتایج برنامههای توسعه اول تا چهارم اقتصادی اجتماعی ایران نیز نشان میدهد که علیرغم وجود برنامههای توسعه اقتصادی و اجتماعی در کشور سیاست اثرگذاری برای دستیابی به رفاه و آسایش مستمر دنبال نشده است. کلیدواژهها: فقر نابرابری رشد نرخ رشد معادل فقر ایران طبقهبندی D63,I32,O40,O53.:JEL Email: raghhg@alzahra.ac.ir Email: babapour.mitra@yahoo.com Email: myazdan_p@yahoo.com 1. دانشیار گروه اقتصاد دانشگاه الزهرا ( * نویسنده مسئول( 2. کارشناس ارشد اقتصاد دانشگاه الزهرا 3. کارشناس ارشد اقتصاد دانشگاه الزهرا
بررسی رابطه رشد اقتصادی با فقر و نابرابری... 00 مقدمه کاهش فقر همواره یکی از اصلیترین دغدغههای مصلحین اجتماعی و سیاستگذاران بخش عمومی بوده است. مطالعات مختلفی در خصوص چگونگی کاهش فقر در کشورهای درحالتوسعه انجامشده است که در اغلب آنها رشد اقتصادی بهعنوان راه حل اصلی کاهش فقر مورد تأکید قرارگرفته است. 1 اما نابرابری و تأثیر آن بر رشد اقتصادی و دیگر فرآیندهای اجتماعی باعث طرح این سؤال اساسی شده است که آیا فقرا همواره از رشد اقتصادی و آثار آن نصیبی خواهند برد پاسخ به این سؤال پژوهشگران را به دو گروه تقسیم کرده است. گروهی چنین استدالل میکنند که رشد اقتصادی بهطور خودکار فقرا را منتفع خواهد کرد و آنها را از فقر نجات خواهد داد. اما در طرف مقابل گروه دیگری معتقدند که رشد اقتصادی بهتنهایی برای از بین بردن فقر کافی نیست و چگونگی توزیع منافع رشد نیز دارای اهمیت است. این گروه بر این عقیدهاند که کاهش در نابرابری بهاندازهی رشد اقتصادی در از بین بردن فقر مؤثر است. بر این اساس درحالیکه ممکن است گروههایی از مردم از رشد اقتصادی بهرهمند شوند هنوز این امکان وجود دارد که وضعیت گروههایی از مردم در اثر رشد اقتصادی بدتر شود. آنها معتقدند نابرابری عالوه بر اینکه به صورت مستقیم سبب افزایش نرخ فقر میشود به صورت غیرمستقیم نیز سرعت کاهش فقر در اثر رشد اقتصادی را تحت تأثیر قرار میدهد. هدف اصلی در این تحقیق ارزیابی رابطه بین فقر و رشد اقتصادی در برنامههای توسعه اول تا چهارم اقتصادی و اجتماعی است. این مطالعه میکوشد تا به این سؤال پاسخ دهد که اثربخشی اقدامات دولت در کاهش فقر و نیز توزیع ثمرات رشد اقتصادی چگونه بوده است. بررسی میزان حساسیت شاخصهای فقر نسبت به رشد اقتصادی و اطالع از نتایج سیاستهای پیشین میتواند در اتخاذ سیاستهای مناسب و احیانا تجدیدنظر در آنها مفید باشد. در این تحقیق به منظور نشان دادن رابطه رشد اقتصادی نابرابری و فقر از روش کاکوانی و سان )2002( استفاده شده است. در این روش کشش کل فقر کشش فقر نسبت به نابرابری و کشش فقر نسبت به رشد بر حسب شاخص سرشمار فقر محاسبه میشود. دادههای مورد استفاده در این پژوهش نیز دادههای خام طرح آمارگیری از ویژگیهای اقتصادی و اجتماعی خانوار است که توسط مرکز آمار ایران بر پایه اطالعات شهری و روستایی جمعآوریشده است. در ادامه محتوای بخشهای بعد به صورت زیر سازماندهی شدهاند. ابتدا مبانی نظری و پژوهشهای انجامشده مرتبط با موضوع ارائه میشود. در ادامه الگو مورداستفاده معرفی میشود. سپس نتایج بهدستآمده از مطالعه موردبررسی قرار میگیرند و درنهایت نتیجهگیری و پیشنهادات ارائه میشوند. 1. Dollar and kraay; Foster and Szekely; Kraay and Ravallion and Chen
01 فصلنامه علمی- پژوهشی مطالعات اقتصادی کاربردی ایران سال چهارم- شماره 10- زمستان 1931 1. مبانی نظری )2002( 3 در تجزیه و تحلیل )2000( 2 و سان )2003( 1 کاکوانی و پرنیا بر اساس مطالعات راوالیون و چن 9 و رشد حامی فقرا 6 شکلگرفته است. در رابطه رشد اقتصادی و فقر سه مفهوم رشد سرریز 2 رشد فقرزا رشد سرریز منافع حاصل از رشد اقتصادی به تدریج و بهطور غیرمستقیم از اغنیا به فقرا منتقل میشود. این نگرش متضمن جریان عمودی منافع رشد اقتصادی از افراد غنی به سمت افراد فقیر جامعه است به طوری که در مرحله اول افراد ثروتمند از مزایای رشد اقتصادی برخوردار میشوند و در مرحله بعد با خرج کردن افراد غنی افراد فقیر نیز از مزایای آن برخوردار خواهند شد. در این حالت اگرچه رشد میتواند فقر را کاهش دهد اما منافع فقرا از رشد نسبت به غیرفقرا همواره کمتر است و رشد اقتصادی به افزایش نابرابری منجر میشود. در الگوی رشد فقرزا رشد اقتصادی منجر به افزایش فقر میشود. این وضعیت زمانی رخ میدهد که نابرابری آنقدر افزایش مییابد که اثر کاهندگی فقر را نیز خنثی کند. این سناریو توسط بهاگواتی )1522( 9 در شرایط انقالب سبز مطرحشده است. در آن شرایط کشاورزان با استفاده از بذرهای جدید محصوالت کشاورزی فراوان تولید کردند که نتیجه آن کاهش قیمت محصوالت کشاورزی بود. این در حالی بود که کشاورزان فقیری وجود داشتند که توان استفاده از تکنولوژی و بذر جدید را نداشتند و با کاهش قیمت محصوالت کشاورزی متضرر شدند. لذا انقالب سبز نابرابری و فقر را بین کشاورزان و مالکان زمین افزایش داد. در الگوی رشد حامی فقرا تعاریف موجود به دو گروه تقسیم میشوند. گروهی همزمان با اینکه رشد اقتصادی را برای کاهش فقر مدنظر قرار میدهند به تغییرات نابرابری نیز توجه میکنند و گروه دیگر تنها رشد اقتصادی را برای اطالق واژه حامی فقرا به آن کافی میدانند. در تعریفی که توسط سازمان توسعه و همکاریهای اقتصادی )OECD( و سازمان ملل متحد )UN( در سال 2001 برای رشد حامی فقرا ارائهشده است رشدی حامی فقرا است که منجر به تغییرات معنادار در نرخ فقر شود. عالوه بر این تعریف تعاریف دیگری نیز توسط سایر پژوهشگران ارائهشده )2000( 2 زمانی رشد حامی فقرا است که الگوی رشد در جامعه سهم است. از نظر وایت و اندرسون درآمدی جمعیت فقیر جامعه را افزایش دهد. به عبارت دیگر نرخ رشد درآمد فقرا بیش از نرخ رشد درآمد متوسط کل جامعه باشد. در این صورت نابرابری نسبی نیز کاهش خواهد یافت. چنانچه چنین الگوی رشدی دنبال شود رشد حامی فقرا به سمتی میرود که سهم فقرا از درآمد کل جامعه بهاندازهی سهم 1. Ravallion and Chen 2. Kakwani and Pernia 3. Son 4. Trickle-Down Growth 5. Immiserizing Growth 6. Pro-poor Growth 7. Bhagwati 8. White and Anderson
بررسی رابطه رشد اقتصادی با فقر و نابرابری... 08 جمعیتی آنها باشد. این معیار بهندرت در بین کشورها دستیافتنی است و نیازمند این است که نابرابری مطلق به میزان زیادی کاهش یابد. از نظر کاکوانی و پرینا )2000( هنگامی رشد حامی فقرا است که منافع فقرا بهطور نسبی بیشتر از غیرفقرا باشد و یا به عبارت دیگر رشد به توزیع مجدد درآمد به نفع فقرا منجر شود. در این تعریف اگر چنانچه رشد منفی باشد زمانی به نفع فقرا خواهد بود که زیان حاصل از رشد منفی بهطور نسبی برای فقرا کمتر از غیر فقرا باشد که در اینصورت این یک مفهوم نسبی از رشد به نفع فقرا خواهد بود. زیرا به کاهش در نابرابری نسبی منجر خواهد شد. چنین تعریفی از رشد حامی فقرا معادل نابرابری دانسته میشود که میتواند رشد را کاهش دهد. راوالیون و چن )2003( توجهی به تغییرات در نابرابری ندارند و از نظر آنان زمانی رشد حامی فقرا به وقوع میپیوندد که رشد )2002( 1 زمانی که نرخ رشد مثبت است این تعریف ضعیف- فقر را کاهش دهد. از نظر کاکوانی و سان ترین تعریف از رشد حامی فقرا است. چراکه در این تعریف مقدار رشدی که باید رخ دهد تا رشد به نفع فقرا باشد تعیین نشده است. اما اگر نرخ رشد منفی باشد این تعریف یک تعریف قوی از رشد حامی فقرا تلقی میشود. بدان معنا که رشد منفی منجر به کاهش فقر میشود که به آن رشد حامی فقرا که )2009( 3 پیشوند با ارزش حامی فقرا را هنگامی 2 است گفته میشود. از نظر کری کاهشدهنده فقر میتوان به یک الگوی رشد نسبت داد که الف( حتما بین رشد ساده و رشد حامی فقرا تفاوتی وجود داشته باشد و ب( سیاستها قادر باشند رشد ساده را به رشد حامی فقرا تبدیل کنند. از نظر وی سه منبع بالقوه برای رشد حامی فقرا وجود دارد الف( بیشتر بودن نرخ رشد درآمد فقرا از نرخ رشد درآمد متوسط 2 ب( حساسیت باالی فقر به رشد درآمد متوسط ج( تداوم کاهش فقر همراه با رشد درآمد متوسط. گراس و همکاران )2002( رشد به نفع فقرا را در مفهوم مطلق تعریف میکنند. از نظر آنها زمانی رشد به نفع فقرا خواهد بود که فقرا از منافع مطلق بیشتری نسبت به غیر فقرا بهرهمند شوند و در شرایط رشد منفی زیان مطلق ناشی از رکود برای فقرا نسبت به غیر فقرا کمتر باشد. 2. پيشينه تحقيق 2-1. مطالعات انجامشده در ایران ابونوری و عباسی قادی )1326( در مطالعهای اثر خالص رشد اقتصادی بر فقر را به تفکیک دوره 1361 تا 1369 برنامه اول )1362-1392( برنامه دوم )1392-1392( و بخشی از برنامه سوم )1395-1321( توسعه اقتصادی - اجتماعی برآورد کردهاند. در این مطالعه اثر رشد اقتصادی به دو اثر درآمدی و اثر توزیعی تفکیکشده است. نتایج حاصل از این تجزیه حاکی از آن است که در طول دوره 1361 تا 1369 1. Kakwani and Son 2. Poverty Reducing Pro-Poor Growth 3. Kraay 4. Grosse
09 فصلنامه علمی- پژوهشی مطالعات اقتصادی کاربردی ایران سال چهارم- شماره 10- زمستان 1931 فقر افزایشیافته است اما کاهش در نابرابری در طی این دوران موجب تخفیف فقر ناشی از رکود اقتصادی شده است. طی برنامههای توسعه اقتصادی - اجتماعی اول دوم و سوم نیز رشد ناچیز نسبی اقتصادی در ایران به استثنای برنامه سوم در سایر دورهها حامی فقرا نبوده است. پیرایی و قناعتیان )1329( در مطالعهای شاخص رشد به نفع فقرا را طی سالهای 1392 تا 1322 در مناطق شهری و روستایی ایران محاسبه کردهاند. نتایج این مطالعه نشان میدهد که هم در مناطق شهری و هم در مناطق روستایی رشد بهطور ضعیف به نفع فقرا عمل کرده است و تنها در سال 1399 رشد تشدیدکننده فقر بوده است. 2-2. مطالعات انجامشده در خارج از ایران )2001( 1 در مطالعهای فقر رشد و توزیع مجدد در ایران را طی سالهای 1523 تا 1553 اسدزاده و پل مورد بررسی قرار دادهاند. در این مطالعه با استفاده از روش دات و راوالیون )1552( تغییرات در فقر به جزء رشد توزیع مجدد و پسماند تجزیهشده است. نتایج حاکی از آن است که اثر رشد بر توزیع مجدد طی سالهای 1523 تا 1522 در مناطق شهری و روستایی مثبت بوده است. بنابراین کاهش درآمد سرانه خانوار به دلیل جنگ رکود اقتصادی و سقوط درآمدهای نفتی به افزایش فقر منجر شده است. اصالحات اقتصادی دولت طی سالهای 1522 تا 1553 هم در مناطق شهری و هم در مناطق روستایی منجر به رشد درآمد و کاهش فقر شده است. در کل دوره موردمطالعه نیز فقر در مناطق روستایی اندکی کاهش اما در مناطق شهری به بیش از 20 درصد افزایشیافته است. پیرایی )2002( در مطالعهای با استفاده از روش کاکوانی و پرینا )2000( شاخص رشد حامی فقرا را طی برنامه اول توسعه در ایران موردبررسی قرار داده است. نتایج نشان میدهد که مقدار فقر طی برنامه اول کاهشیافته است. تجزیه تغییرات فقر به اثر خالص رشد و اثر خالص نابرابری نشان میدهد که در مناطق شهری روستایی و کل کشور اثر خالص رشد منفی و اثر خالص نابرابری بر فقر مثبت بوده است. شاخص رشد حامی فقرا نیز حاکی از آن است که رشد اقتصادی در مناطق شهری روستایی و کل کشور به نفع فقرا بوده است. کاکوانی خندکر و سان )2002( در مطالعهای ضمن بررسی رابطه فقر و نابرابری به معرفی و محاسبه شاخص نرخ رشد معادل فقر در سه کشور کره تایلند و ویتنام پرداختند. نتایج این مطالعه حاکی از آن است که در کره طی سالهای 1550 تا 1559 فقر کاهشیافته است و منافع فقرا از رشد نسبت به غیرفقرا بیشتر بوده است. اما در بحران مالی سالهای 1559 تا 1555 فقرا آسیبپذیرتر بودهاند. در تایلند طی سالهای 1552 تا 1556 منافع حاصل از رشد برای فقرا بیشتر از غیرفقرا بوده است اما در طی سالهای 1556 تا 2000 به دلیل تأثیر بحران مالی و عدمحمایتهای اجتماعی فقرا و افرادی که دچار فقر شدید بودهاند از شوک منفی اقتصادی آسیبدیدهاند. در ویتنام نیز در طی سالهای 1552 تا 1559 رشد حامی فقرا بوده است. کاکوانی و سان )2002( با استفاده از دادههای سالهای 1559 تا 2009 نرخ 1. Assadzadeh and Paul
بررسی رابطه رشد اقتصادی با فقر و نابرابری... 01 رشد معادل فقر را در کشور برزیل مورد محاسبه قرار دادهاند. نتایج حاکی از آن است که طی سالهای 1559 تا 2002 نرخ رشد درآمد سرانه تقریبا ثابت بوده و بعد آن نرخ رشد افزایشیافته است. در این مطالعه با استفاده از شاخص PEGR چگونگی توزیع منافع )زیان( حاصل از رشد )رکود( با استفاده از شاخص فوستر گریر و توربک )1522( بررسی شده است. نتایج حاکی از آن است که الگوی رشد در برزیل در دهههای گذشته غیر از سالهای 1559 و 1556 به نفع فقرا بودهاست. در این مطالعه برای بررسی رابطه فقر نابرابری و رشد از روش کاکوانی و سان )2002( استفاده میشود که در ادامه به آن میپردازیم. 3. معرفی الگو )1( با مرور ادبیات فقر طبقهبندی عمومی از مقیاسهای سنجش فقر را میتوان به صورت زیر تعریف کرد: z θ = P(z, x)f(x)dx 0 که در آن متغیر تصادفی x درآمد f(x) تابع چگالی درآمد z خط فقر و( X P(Z, یک تابع همگن 1 نسبت به z و x است: از درجه صفر P(z, x) P(z, z) = 0 و < 0 x مطالعه از تابع ارائهشده توسط فوستر 2 2 P(z, x) x 2 > 0 بر اساس رابطه مذکور توابع متنوعی ارائهشده است. در این )1522( 2 استفاده میشود. لذا با قرار دادن به جای (X P(Z, شاخص فقر α( 3 و توربک گریر 9 حاصل میگردد که حالت خاصی از رابطه )1( است: فوستر گریر و توربک z z x P α = P ( z 0 ) α ( z x z f(x)dx α 0 1. به این معنا که افزایش λ درصدی همه درآمدها و خط فقر بیتأثیر است. 9. زمانی که 0=α باشد به شاخص p 0 2. Foster 3. Greer 4. Thorbecke میرسیم که همان نسبت سرشمار است و نسبت افراد دارای درآمد زیر خط فقر را بهکل جامعه نشان میدهد. اگر 1=α باشد شاخص برابر p 1 میشود که همان نسبت شکاف فقر )عمق فقر( است. در این رابطه صورت کسر( z-x ) معادل مبلغ پرداختی به فرد فقیر است به طوری که درآمد فرد فقیر معادل z شود و از زیر خط فقر خارج شود. چنانچه 2=α باشد شاخص برابر p 2 میشود. این شاخص شدت فقر را نشان میدهد. در این شاخص وزن بیشتری به افرادی که فقیرتر هستند داده میشود. در واقع p 2 برآوردی از نابرابری در میان افراد فقیر است.
06 فصلنامه علمی- پژوهشی مطالعات اقتصادی کاربردی ایران سال چهارم- شماره 10- زمستان 1931 )2( دو عامل در کاهش فقر نقش دارند. عامل اول مقدار نرخ رشد اقتصادی است. هرچه نرخ رشد اقتصادی بیشتر باشد کاهش فقر بیشتری را موجب میشود. عامل دوم تغییر در میزان نابرابری است. عموما رشد اقتصادی با تغییر در نابرابری همراه است. افزایش در نابرابری باعث کاهش اثر رشد اقتصادی 1 از مجموع این دو اثر حاصل میشود. این کشش با بر فقر میشود. لذا کشش فقر نسبت به رشد دیفرانسیل گرفتن از معادله )1( نسبت به x بهصورت زیر تعریف میشود: δ = dln(θ) γ H = 1 θγ P x(p)g(p)dp x 0 که در آن dln(μ) γ = نرخ رشد میانگین درآمد و dln(x(p)) g(p) = نرخ رشد درآمد افراد در P امین صدک است و δ درصد تغییر در فقر به ازای یک درصد رشد در میانگین درآمد است. کشش فقر نسبت به رشد را میتوان به صورت مجموع دو اثر کشش فقر خنثی نسبت به رشد 2 و کشش نابرابری به صورت زیر نوشت: δ = η + ζ )3( که در آن η کشش فقر خنثی نسبت به رشد است. کاکوانی )1553( آن را به صورت زیر ارائه دادهاست: H η = 1 θ P x x(p)dp 0 کشش فقر خنثی نسبت به رشد درصد تغییر در فقر به ازای یک درصد رشد در میانگین درآمد است به شرط آنکه در فرآیند رشد نابرابری تغییر نکند. این کشش همواره منفی است. چون با ثابت ماندن توزیع درآمد رشد مثبت همواره فقر را کاهش میدهد. ζ نیز اثر نابرابری بر کاهش فقر را اندازهگیری میکند که به صورت زیر تعریف میشود: H ζ = 1 θγ P x x(p)dln(l (p)) dp 0 (P) L مشتق مرتبه اول تابع لورنز است و نشان میدهد فقر چگونه به علت تغییر در نابرابری که در طول فرآیند رشد رخ میدهد تغییر میکند. بهعبارت دیگر تأثیر نابرابری بر کاهش فقر را اندازهگیری میکند. بنابراین رشدی به نفع فقرا خواهد بود که تغییر در نابرابری که با رشد همراه میشود کل فقر را کاهش دهد. عالمت ζ ممکن است مثبت یا منفی باشد. اگر رشد نابرابری را بهبود بخشد عالمت 1. Growth Elasticity of Poverty 2. Neutral Growth Elasticity of Poverty
بررسی رابطه رشد اقتصادی با فقر و نابرابری... 00 ζ منفی است. در این حالت رشد توزیع درآمد را به نفع فقرا تغییر خواهد داد. در صورتیکه ζ مثبت باشد تغییر در توزیع درآمد به نفع اغنیا خواهد بود. برای تعیین چگونگی تأثیر فرآیند رشد بر فقر و توزیع منافع حاصل از آن کاکوانی خندکر و سان )2002( و کاکوانی و سان )2002( شاخص نرخ رشد معادل )PEGR( 1 را مطرح کردهاند که در ادامه به آن میپردازیم. فقر برای محاسبه شاخص نرخ رشد معادل فقر میتوان شاخص کلی فقر θ در رابطه )1( را به صورت زیر نشان داد: θ = θ(z, x ) که در آن z خط فقر و x بردار توزیع درآمد است. اگر x 1 توزیع درآمد در سال اول با میانگین درآمد μ 1 و x 2 توزیع درآمد در سال دوم با میانگین μ 2 باشد کشش فقر نسبت به رشد بهصورت زیر برآورد میشود: δ = (Ln[θ(z, x 2)] Ln[θ(z, x 1)])/γ = η + ζ که در آن γ تخمین نرخ رشد میانگین درآمد است: γ = ln(μ 2 ) ln(μ 1 ) ζ نیز تأثیر نابرابری بر کاهش فقر را برآورد میکند و η تخمین کشش فقر خنثی نسبت به رشد است. با توجه به روش تجزیه فقر کاکوانی )2000( ζ و η را میتوان به صورت زیر برآورد کرد: η = 1 2 [ln(θ(z, μ 2x 1/μ 1 )) ln(θ(z, x 1)) + ln(θ(z, x 2)) ln(θ(z, μ 1 x 2/μ 2 ))]/γ ζ = 1 2 [ln(θ(z, μ 1x 2/μ 2 )) ln(θ(z, x 1)) + ln(θ(z, x 2)) ln(θ(z, μ 2 x 1/μ 1 ))]/γ )2( نرخ رشد معادل فقر ( γ( عبارت است از نرخ رشدی که به همان میزان فقر را کاهش دهد که با ثابت ماندن نابرابری حاصل میشود. پس مقدار کاهش فقر ناشی از نرخ رشد γ به اندازه ηγ خواهد بود در حالیکه همین مقدار تغییر واقعی در فقر به اندازه δγ در اقتصاد است. بنابراین نرخ رشد معادل فقر برابر است با: ηγ = δγ γ = ( δ η ) γ = φ γ 1. Poverty Equivalent Growth Rate Index
06 فصلنامه علمی- پژوهشی مطالعات اقتصادی کاربردی ایران سال چهارم- شماره 10- زمستان 1931 1 است که توسط کاکوانی و پرنیا )2000( ارائه شده در معادله )2( δ φ = شاخص رشد فقرزدا η است. این شاخص نقش تعیینکنندهای در برآورد نرخ رشد معادل فقر دارد. اگر φ بزرگتر از یک باشد رشد به نفع فقرا خواهد بود. چنین رشدی فقرزدا تلقی میگردد. در شرایطی که نرخ رشد منفی است اگر φ کمتر از یک باشد فقرا در مقایسه با غیرفقرا در معرض آسیب کمتری هستند. δ γ کاهش نسبی در فقر است که از رابطه )2( برابر η γ است. از آنجائیکه η همواره منفی است )غیر از زمانیکه μ 2 است( اگر δ γ منفی )مثبت( باشد γ مثبت )منفی( خواهد بود. لذا مقدار مثبت )منفی( نرخ = μ 1 رشد معادل فقر بر کاهش )افزایش( فقر داللت دارد. بنابراین اگر هدف دولتها حداکثر کردن کاهش فقر باشد سیاستها باید به گونهای طراحی شوند که به حداکثر کردن نرخ رشد معادل فقر منجر شوند. از این روش برای تخمین شاخص نرخ رشد معادل فقر کلیه شاخصهای فقر میتوان استفاده کرد. برای شاخص فوستر گریر و توربک )1522( نرخ رشد معادل فقر برابر است با: γ α = H (z x(p) ) α 1 x(p)g(p)dp 0 z H ( z x(p) ) α 1 x(p)dp 0 z کاکوانی خندکر و سان )2002( برای تعیین الگوی رشد و تعیین اینکه آیا رشد به نفع فقرا است یا خیر چنین نتیجهگیری کردهاند: اگر γ > γ باشد الگوی رشد فقرزدا است. اگر < γ < γ 0 باشد الگوی رشد سرریز است. لذا اگرچه رشد فقر را کاهش دادهاست اما رشد همراه با افزایش نابرابری است و به طور ضعیف به نفع فقرا بودهاست. اگر > 0 γ و < 0 γ باشد رشد باعث افزایش فقر میشود. این شرایط زمانی رخ میدهد که نابرابری افزایش یابد. بهاگواتی )1522( آن را رشد فقرزا مینامد. در شرایط رکود )0 < γ( اگر > 0 γ باشد کاهش نابرابری میتواند فقر را کاهش دهد. اگر > γ > γ 0 باشد اگرچه فقر افزایش یافتهاست اما فقرا نسبت به دیگران آسیب کمتری دیدهاند. اگر γ > γ > 0 باشد رکود به ضرر فقرا است و فقرا آسیب بیشتری دیدهاند. 4. سنجش مدل و ارائه نتایج در اجرای تجربی این تحقیق کششهای فقر نسبت به رشد و نابرابری در سه بخش شهری روستایی و کل کشور محاسبه خواهند شد. دادههای مورداستفاده در این پژوهش دادههای خام طرح آمارگیری از ویژگیهای اقتصادی و اجتماعی خانوار است که توسط مرکز آمار ایران طی سالهای 1363 تا 1352 1. Pro-Poor Index
بررسی رابطه رشد اقتصادی با فقر و نابرابری... 02 بر پایه اطالعات شهری و روستایی جمعآوریشده است. در این مطالعه شاخص نرخ رشد معادل فقر بر اساس نرخ رشد واقعی هزینه ناخالص تحلیل خواهد شد. در مطالعات مشابه که در داخل کشور انجامشده است از درآمد خانوارها و یا تولید ناخالص داخلی استفادهشده است. این در حالی است که استفاده از نرخ رشد تولید ناخالص داخلی و ادغام دادهها از منابع مختلف باعث ایجاد ناسازگاری در تحلیلها میشود. چراکه برای تحلیلهای آماری بهتر است که همه اطالعات از یک بانک اطالعاتی جمعآوری شوند. همچنین استفاده از نرخ رشد درآمد آمارهای هزینه و درآمد خانوارها که توسط مرکز آمار گزارش میشود نیز خالی از اشکال نیست. دلیل این امر این است که در بررسیهای آماری میزان درآمد خانوارها در سطح کمتری نسبت به مقدار واقعی آن گزارش میشود. در این مطالعه جهت محاسبه خط فقر از رابطه زیر استفاده میکنیم: ضریب انگل مقیاس معادل متوسط ارزش سبد غذا در استان = خط فقر مطلق محاسبه ارزش سبد غذایی: برای مشخص نمودن نیاز به انرژی غذایی متخصصان تغذیه نیاز به انرژی افراد مختلف را در حالت استراحت و انجام فعالیتهای مختلف برآورد مینمایند. این سبد غذایی تعریفشده مطابق عادات غذایی جامعهی موردمطالعه تعریف میشود. در کشور ما دفتر بهبود تغذیه وزارت بهداشت سبد مطلوب غذایی گروههای مختلف سنی را بر اساس مواد غذایی متداول در کشور اعالم نموده است. سبد غذایی که در اینجا برای محاسبه خط فقر استفاده میشود بر مبنای 2020 کیلوکالری در روز تعریفشده است. دادههای خام مربوط به هزینههای خوراکی خانوار که ارزش تکتک مواد خوراکی خریداریشده توسط خانوار است برای هر یک از سالهای موردمطالعه و بر حسب مناطق شهری و روستایی توسط مرکز آمار ایران جمعآوریشده است. برای تعیین قیمت سبد غذایی در استان- های کشور متوسط قیمتی که در هر استان برای تهیه این سبد غذایی توسط خانوارهای نمونه اعالمشده بود مبنای محاسبه قیمت کاالها قرارگرفته است. ضریب انگل: محاسبه ضریب انگل با در نظر گرفتن متوسط نسبت هزینه غذا بهکل هزینه برای کلیه طبقات درآمدی موردانتقاد است زیرا طبق قانون انگل طبقات باالی درآمدی در مقایسه با خانوارهای کمدرآمد نسبت کمتری از کل مخارجشان را صرف غذا میکنند. در نتیجه در نظر گرفتن آنها در محاسبه ضریب انگل موجب تخمین غیرواقعی خط فقر میشود. برای رفع این نقیصه پیشنهاد میشود که نسبت غذا بهکل مخارج برای گروههای فقیر تخمین زده شود. در این روش که مستلزم شناسایی فقرا پیش از محاسبه خط فقر است عموما دهکهای پایین درآمدی ( اول و دوم( به عنوان گروههای فقیر در نظر گرفته میشوند. اما به علت آنکه در کشور ما الگوی توزیع درآمد بهگونهای است که دو دهک پایین درآمدی درصد باالیی از جمعیت را در خود جای دادهاند استفاده از دهکهای پایین درآمدی میتواند منجر به تخمین غیرواقعی خط فقر شود. برای رفع این مسئله فرض کردهایم که جمعیت فقرا بیش از 20 درصد کل جمعیت نیست. درنتیجه برای محاسبه متوسط نسبت هزینه غذا
03 فصلنامه علمی- پژوهشی مطالعات اقتصادی کاربردی ایران سال چهارم- شماره 10- زمستان 1931 بهکل هزینهها از اطالعات مربوط به مخارج 20 درصد خانوارها که دارای پایینترین سطح هزینه هستند استفادهشده است. محاسبه مقیاس معادل: نکته دیگری که در تعمیم خط فقر مربوط به خانوارها که تعداد اعضای آنها متفاوت است مطرح میشود بحث مقیاس معادل است. هنگامیکه بخواهیم خط فقر خانوار یکنفره را به خانوارهای دونفره یا سهنفره و یا تعداد بیشتر تعمیم دهیم نکته حائز اهمیت این است که بدانیم به ازای اضافه شدن هر فرد اضافی به خانوار چه میزان به مخارج خانوار اضافه میشود. ازآنجاییکه خط فقر برای یک بزرگسال )معادل پولی 2020 کیلوکالری در روز( در استانهای کشور محاسبهشده است بنابراین میبایست برای به دست آوردن خط فقر برای بعدهای دیگر )مثال خانوارهای دونفره سهنفره و بیشتر( خط فقر یکنفره را در مقیاس معادل مناسب ضرب کنیم تا امکان مقایسه خانوارها با ابعاد مختلف فراهم شود. در مطالعات مختلف برای تعمیم خط فقر یکنفره به خط فقر برای بعدهای مختلف فرمولهای متفاوتی بر حسب تعداد کودکان و بزرگساالن استفادهشده است. روش ارائهشده در./85 ) c )2005( 1 a +./4N فرمول N (N تعداد بزرگساالن است که در آن a مطالعه هاتون و خندکر و N c تعداد کودکان است. با استفاده از این مقیاس معادل خط فقر عالوه بر اینکه به ازای هر استان متفاوت خواهد بود برای هر خانوار با ترکیب متفاوت از کودکان و بزرگساالن از خانوار دیگر متمایز است. شاخصهای سرشمار شکاف و شدت فقر طی سالهای 1363 تا 1352 در کشور اندازهگیری شده و نتایج آن در نمودار 1 نشان دادهشده است. علیرغم وجود برنامههای توسعه اقتصادی و اجتماعی در کشور به علت هدفگذاری نامناسب سیاستها نرخ فقر و درصد افراد زیر خط فقر در سال 1363 و سال 1351 به یک اندازهاند. متوسط نرخ 30 درصد طی 30 سال مورد بررسی نشان میدهد که این برنامهها کمکی به کاهش نسبت جمعیتی فقرا نکردهاند و بهطور متوسط از هر 10 نفر 3 نفر زیر خط فقر به سر میبرند. فراز و نشیبهای فراوان در این روند تحلیل آن را دچار سردرگمی میکند. جهت رسیدن به نتیجهگیری مناسب از این روند این نمودار را به چهار بخش تقسیم میکنیم. از سال 1363 تا 1369 با افزایش نرخ فقر مواجه بودهایم. از سال 1369 تا سال 1395 شاهد کاهش آن و از سال 1390 به بعد این روند تا حدی ثابتشده است. از سال 1320 تا سال 1322 مشاهده میکنیم که این نرخ با روندی منظم کاهش مییابد. از سال 1322 تا سال 1352 شاهد افزایش نرخ فقر هستیم. توجه به تحوالت اقتصادی و سیاسی در ایران طی این سالها تا حد زیادی میتواند روند نامنظم این نمودار را توجیه کند. شاخصهای مربوط به شکاف و شدت فقر نیز بسیار مشابه شاخص سرشمار فقر حرکت کردهاند که نشان میدهند برای کاهش نابرابری در بین فقرا و شدت فقر سیاست اثرگذاری دنبال نشده است. از طرف دیگر محاسبه سهم درآمد )هزینه( افراد فقیر و افراد غیرفقیر از درآمد )هزینه( کل 1. Haughton and Khandker
بررسی رابطه رشد اقتصادی با فقر و نابرابری... 60 جامعه در نمودار 2 نشان میدهد که سهم درآمدی گروه فقیر طی سالهای مورد بررسی بهبود چندانی نداشته است. این مقدار برای سالهای 1350 1325 و 1351 تنها 13 درصد بوده است. درحالیکه سهم جمعیت غیر فقیر از درآمد کل 29 درصد بوده است. با توجه به اینکه نرخ سرشمار فقر در این سه سال بهطور متوسط 30 درصد بوده است نشان میدهد که فقرا تنها 2330 درصد از سهم درآمدی خود از درآمد کل جامعه را دریافت میکنند. به عبارت دیگر اگر نسبت جمعیت فقرا 30 درصد از جمعیت کل باشد در حالت برابری کامل سهم آنها باید 30 درصد باشد درحالیکه نسبت درآمد آنها از کل درآمد جامعه تنها 13 درصد است. لذا برای دستیابی به نابرابری صفر و سهم 30 درصدی فقرا از درآمد کل میزان درآمد آنها باید 233 برابر باشد. روندها در نمودار این ادعا را تأیید میکنند که رشد درآمد اسمی در بین فقرا همگام با رشد درآمد اسمی کل جامعه بوده است و نشانهای از رشد حامی فقرا نیست. بنابراین به علت افزایش سطح عمومی قیمتها در طی این سالها درآمد اسمی آنها افزایشیافته است. چنانچه سیاستهای حمایتی برای افزایش سهم بخش کمدرآمد جامعه صورت نپذیرد همچنان روند نامنظم نرخ فقر را دنبال خواهیم کرد. 0.6 0.4 0.2 0 09 01 06 00 06 02 03 60 61 68 69 61 66 60 66 62 63 20 21 28 29 21 26 20 26 22 23 30 31 38 نرخ شدت فقر نرخ شکاف فقر نرخ سرشمار فقر منبع: نتایج پژوهش نمودار 1 : نرخهای فقر در کشور طی سالهای 92-1333 1.2 1 0.8 0.6 0.4 0.2 0 09 01 06 00 06 02 03 60 61 68 69 61 66 60 66 62 63 20 21 28 29 21 26 20 26 22 23 30 31 38 سهم درآمد غیرفقرا درآمد کل سهم درآمد فقرا منبع: نتایج پژوهش نمودار 2 : سهم درآمدی گروههای فقير و غير فقير از درآمد کل
61 فصلنامه علمی- پژوهشی مطالعات اقتصادی کاربردی ایران سال چهارم- شماره 10- زمستان 1931 در جدول 1 کششهای فقر بر حسب شاخص سرشمار فقر به تفکیک مناطق شهری روستایی و 1 کل کشور ارائهشده است. در ادامه ابتدا هدفهای کلی برنامههای توسعه اول تا چهارم بیان میشود و سپس به منظور ارزیابی عملکرد ناشی از اجرای برنامهها نتایج سالهای نخست و پایانی هر یک از برنامهها موردبررسی قرار میگیرد: برنامه توسعه پنجساله اول )1332-1331(: با پایان جنگ تحمیلی در سال 1369 و ضرورت بازسازی اقتصاد کشور و بهبود وضع معیشتی مردم اولین برنامه پنجساله توسعه کشور در سال 1362 با انتخاب راهبرد»آزادسازی اقتصادی«آغاز و به اجرا درآمد. برنامه اول توسعه به»برنامه سازندگی«نیز شهرت دارد. هدف اصلی این برنامه آن بود که با سرمایهگذاری دولت در زمینه بازسازی خسارتهای جنگ تحمیلی و بهرهبرداری حداکثری از ظرفیتهای موجود روندهای منفی اقتصادی را به نفع ایجاد رشد اقتصادی در کشور تغییر دهد و بستر تداوم رشد در آینده را فراهم کند. لذا در این برنامه رشد اقتصادی از اساسیترین نیازهای توسعه ملی بهشمار آمد. همانطورکه در جدول 1 مشاهده میشود برحسب شاخص سرشمار فقر در سال نخست برنامه اول توسعه )1362( نرخ رشد واقعی در مناطق شهری روستایی و کل کشور منفی است. بهطور متوسط یک درصد کاهش در نرخ رشد اقتصادی به دلیل رکود اقتصادی ایران موجب افزایش فقر به میزان 2302 درصد در مناطق شهری 1312 درصد در مناطق روستایی و 1321 درصد در کل کشور شده است. 2 تجزیه فقر نشان میدهد که کشش فقر خنثی نسبت به رشد برای مناطق شهری روستایی و کل کشور به ترتیب برابر 1332 درصد 0355 درصد و 1302 درصد و کشش نابرابری برای مناطق شهری روستایی و کل کشور به ترتیب برابر 039 درصد 0319 درصد و 0319 درصد بوده است. اگر نابرابری تغییر نمیکرد فقر میبایست به میزان 1332 درصد در مناطق شهری 0355 درصد در مناطق روستایی و 1302 درصد در کل کشور افزایش مییافت. اما افزایش واقعی فقر در مناطق شهری روستایی و کل کشور به ترتیب برابر 2302 درصد 1312 درصد و 1321 درصد بوده است. این ارقام نشان میدهند که در همه مناطق افزایش نابرابری سبب شده تا فقر به میزان اشارهشده افزایش پیدا کند. همچنین مقایسه نرخ رشد معادل فقر و نرخ رشد واقعی حاکی از آن است که رکود اقتصادی در مناطق شهری روستایی و کل کشور به ضرر فقرا بوده است. اما نتایج سال پایانی برنامه اول توسعه )1392( گویای کاهش فقر در مناطق شهری روستایی و کل کشور است. بهطور متوسط یک درصد افزایش در نرخ رشد اقتصادی موجب کاهش فقر به میزان 1332 درصد در مناطق شهری 0396 درصد در مناطق روستایی و 1312 درصد در کل کشور شده است. با تجزیه فقر 1. این اطالعات بر اساس گزارش و مستندات موجود در سازمان برنامه و بودجه تهیهشده است. 2. در شرایط رونق )رکود( که نرخ رشد مثبت )منفی( است عالمت منفی کشش فقر خنثی نسبت به رشد و کشش فقر نسبت به رشد بیانگر کاهش )افزایش( فقر است. به عبارت دیگر در شرایط رونق )رکود( عالمت منفی بیانگر رابطه معکوس بین رشد )رکود( اقتصادی و کاهش )افزایش( فقر است.
بررسی رابطه رشد اقتصادی با فقر و نابرابری... 68 مشخص شد که کشش فقر خنثی نسبت به رشد به میزان 1302 درصد 0359 درصد و 1303 درصد به ترتیب برای مناطق شهری روستایی و کل کشور بوده است. اما کاهش واقعی در فقر به میزان 1332 درصد در مناطق شهری و 1312 درصد در کل کشور نشان میدهد که رشد با کاهش در نابرابری همراه بوده است. در مناطق روستایی نیز کاهش واقعی 0396 درصدی در فقر حاکی از آن است که نابرابری به صورت مانعی در جهت کاهش فقر عمل کرده است. به این معنا که نابرابری سبب شده است که از تأثیر رشد اقتصادی بر فقر کاسته شود. مقادیر شاخص نرخ رشد معادل فقر برای مناطق شهری و کل کشور الگوی رشد فقرزدا و برای مناطق روستایی الگوی رشد سرریز را نشان میدهند. برنامه پنجساله دوم توسعه )1331-1334(:»ثبات اقتصادی«مرکز ثقل برنامه دوم توسعه بوده است. استراتژی اصلی برنامه دوم توسعه تثبیت دستاوردهای برنامه اول توسعه ایجاد ثبات در روندهای اقتصادی کشور و کاهش بار سنگین تحوالت اقتصادی بر جامعه ذکرشده است. لذا در برنامه دوم نیز رشد و توسعه اقتصادی از اصلیترین اهداف بود و تأکید خاصی بر پایداری آن داشت. این برنامه از جهت ساختار و ماهیت تفاوتی با برنامه اول نداشت و رویکرد آن آزادسازی اقتصادی و خصوصیسازی بود. در سال نخست برنامه دوم توسعه )1392( نرخ رشد واقعی در مناطق شهری روستایی و کل کشور مثبت و کشش فقر خنثی نسبت به رشد منفی و قدر مطلق آن بیشتر از یک است. این بدان معنا است که با ثابت بودن نابرابری افزایش یک درصد در متوسط درآمد جامعه )رشد( باعث کاهش فقر بیش از یک درصد شده است. در همین دوره کشش فقر نسبت به نابرابری نیز منفی است و نابرابری در جامعه کاهشیافته است این نتیجه حاکی از آن است که کشش کل فقر بزرگتر از کشش فقر خنثی نسبت به رشد است و لذا افزایش در رشد باعث کاهش فقر شده است. همانطورکه در جدول 1 مشاهده میشود بهطور متوسط یک درصد افزایش در نرخ رشد اقتصادی به ترتیب موجب کاهش فقر به 2321 درصد 1336 درصد و 1399 درصد در مناطق شهری روستایی و کل کشور شده است. همچنین مقادیر شاخص نرخ رشد معادل فقر نشان میدهند که رشد اقتصادی در مناطق شهری روستایی و کل کشور به نفع فقرا عمل کرده است. نتایج سال پایانی برنامه دوم توسعه )1392( گویای افزایش فقر و نابرابری در مناطق شهری روستایی و کل کشور است. بهطور متوسط یک درصد افزایش در نرخ رشد اقتصادی موجب افزایش فقر به میزان 0392 درصد در مناطق شهری و 035 درصد در کل کشور شده است. تجزیه فقر نشان میدهد که کشش فقر خنثی نسبت به رشد برای مناطق شهری و کل کشور به ترتیب برابر 1369 درصد و 1312 درصد بوده است. اگر نابرابری ثابت فرض شود هر یک درصد افزایش در رشد فقر را به میزان 1369 درصد در مناطق شهری و 1312 درصد در کل کشور کاهش داده است. اما افزایش واقعی فقر در مناطق شهری و کل کشور به ترتیب 0392 درصد و 035 درصد بوده است. این ارقام نشان میدهند کشش نابرابری بهاندازه 2323 درصد در مناطق شهری و 2302 درصد در کل کشور سبب شده است که تأثیر رشد اقتصادی بر فقر کاسته شود و بیانگر این مطلب است که رشد به افزایش فقر از
69 فصلنامه علمی- پژوهشی مطالعات اقتصادی کاربردی ایران سال چهارم- شماره 10- زمستان 1931 طریق بدتر کردن توزیع درآمد منجر شده است. در مناطق روستایی نیز نرخ رشد واقعی منفی است و افزایش واقعی فقر 139 درصد بوده است. این در حالی است که اگر نابرابری ثابت فرض شود هر یک درصد کاهش در رشد فقر را به میزان 0355 درصد افزایش داده است. مقایسه این ارقام نشان میدهد که افزایش نابرابری سبب شده تا فقر به میزان اشارهشده افزایش پیدا کند. شاخص نرخ رشد معادل فقر در مناطق شهری و کل کشور حاکی از آن است که نابرابری در جامعه این اجازه را به رشد نمیدهد که منافع حاصل از آن نصیب افراد فقیر شود و لذا سود ناشی از رشد به افراد غیرفقیر میرسد. نرخ رشد معادل فقر در مناطق روستایی نیز بیانگر آسیب بیشتر فقرا است. برنامه پنجساله سوم توسعه )1339-1313(: جهتگیری اصلی این برنامه اصالحات ساختاری و نهادی به منظور آزادسازی و خصوصیسازی بود. لذا این برنامه به»برنامه اصالح ساختاری«معروف است. برنامه سوم با راهبرد اصالحات اقتصادی مبتنی بر رویکرد»توسعه اقتصاد رقابتی«از طریق حرکت به سمت آزادسازی اقتصادی همراه با شکلگیری نظام جامع تأمین اجتماعی و اصالحات قانونی و نهادی و لغو انحصارات برای فراهم شدن زمینههای مشارکت بخش خصوصی و کاهش تصدیگری دولت طراحی و تدوین شد. همانطور که در جدول 1 مشاهده میشود در سال نخست برنامه سوم توسعه )1395( نرخ رشد واقعی در مناطق شهری و کل کشور منفی و در مناطق روستایی مثبت است. تجزیه فقر در مناطق شهری روستایی و کل کشور حاکی از نابرابرتر شدن توزیع درآمد است. بهطوریکه افزایش در نابرابری موجب تشدید فقر شده است. در مناطق شهری و کل کشور یک درصد کاهش در نرخ رشد اقتصادی به ترتیب موجب افزایش فقر به میزان 2 درصد و 1329 درصد شده است. اگر نابرابری ثابت فرض شود هر یک درصد کاهش در رشد فقر را به میزان 136 درصد در مناطق شهری و 1329 درصد در کل کشور افزایش داده است. مقایسه این ارقام نشان میدهند که افزایش نابرابری سبب شده تا فقر به میزان اشارهشده افزایش پیدا کند. در مناطق روستایی هم غلبه میزان نابرابری بر رشد موجب شده رشد به زیان فقرا عمل کند. اما نتایج سال پایانی برنامه سوم توسعه )1323( گویای کاهش فقر در مناطق شهری روستایی و کل کشور است. با تجزیه تغییر فقر مشخص شد که رشد در مناطق شهری و کل کشور سبب بدتر شدن وضعیت نابرابری شده است اما میزان افزایش در نابرابری به حدی نبوده که اثر رشد را خنثی کند. در مناطق روستایی نیز رشد با کاهش نابرابری همراه بوده است. شاخص نرخ رشد معادل فقر در مناطق شهری و کل کشور الگوی رشد سرریز و در مناطق روستایی الگوی رشد فقرزدا را نشان میدهد. برنامه پنجساله چهارم توسعه )1314-1311(: در برنامه چهارم توسعه عالوه بر تأکید بر ادامه سیاستهای اصالح ساختاری برنامه سوم توسعه پایههای جدید برای تغییر در روند توسعه کشور طراحی شد. برنامه چهارم توسعه در قالب سند چشمانداز کشور در افق 1202 و با جهتگیری کلی رشد مستمر و پرشتاب اقتصادی شکل گرفت. هدف از این نوع برنامهریزی نگاه فعال و آیندهساز به مسائل بود که
بررسی رابطه رشد اقتصادی با فقر و نابرابری... 61 الزمه این نوع نگاه حرکت بر پایه مدیریت چشمانداز است. در سال نخست برنامه چهارم توسعه )1322( نرخ رشد واقعی در مناطق شهری روستایی و کل کشور منفی است. بهطور متوسط یک درصد کاهش در نرخ رشد اقتصادی در مناطق شهری روستایی و کل کشور بهترتیب موجب افزایش فقر به میزان 1359 درصد 2393 درصد و 2333 درصد شده است. تجزیه فقر نشان میدهد که افزایش نابرابری سبب افزایش فقر ناشی از رکود شده است بهگونهای که کاهش سهم خانوارهای کمدرآمد بیش از کاهش سهم خانوارهای پردرآمد بوده است. نتایج انتهای برنامه چهارم توسعه )1322( گویای الگوی رشد سرریز در مناطق شهری روستایی و کل کشور است. با تجزیه تغییر فقر مشخص شد که نابرابری سبب شده است که تأثیر رشد اقتصادی بر فقر کاسته شود. بهطور متوسط یک درصد افزایش در نرخ رشد اقتصادی در مناطق شهری روستایی و کل کشور به ترتیب موجب کاهش فقر به میزان 1303 درصد 0325 درصد و 0396 درصد شده است. اگر نابرابری ثابت فرض شود هر یک درصد افزایش در رشد در مناطق شهری روستایی و کل کشور کاهش فقری به میزان 1333 درصد 1363 درصد و 1322 درصد در کل کشور در پی داشته است. اما کاهش واقعی فقر نشان میدهد که در همه مناطق افزایش نابرابری سبب شده تا فقر به میزان اشارهشده کاهش پیدا کند. برنامه پنجساله پنجم توسعه )1391-1394(: برنامه پنجم توسعه در چارچوب سند چشمانداز بیستساله و با رویکرد مبنایی پیشرفت و عدالت در سال 1350 آغاز شد. تحقق رشد پرشتاب اقتصادی به میزان 2 درصد در طول برنامه بهبود توزیع درآمد و کاهش ضریب جینی به 39 درصد در پایان برنامه هدفمندکردن یارانهها مهار تورم و کاهش نرخ بیکاری به میزان 9 درصد در پایان برنامه ازجمله مهمترین موضوعهای قانون برنامه پنجم در بخش اقتصاد است. همانطورکه در جدول 1 مشاهده میشود در سال نخست برنامه پنجم توسعه نرخ رشد واقعی در مناطق شهری روستایی و کل کشور منفی است. بهطور متوسط یک درصد کاهش در نرخ رشد اقتصادی در مناطق شهری روستایی و کل کشور به ترتیب موجب افزایش فقر به میزان 1.73 درصد 4.77 درصد و 3.82 درصد شده است. تجزیه فقر نشان میدهد که افزایش نابرابری سبب افزایش فقر ناشی از رکود شده است. با توجه به نبود دادههای سال 1352 نتیجهگیری درباره این برنامه نیاز به گذشت زمان دارد. اما نتایج سال 1352 نشان میدهد که بهطور متوسط یک درصد افزایش در نرخ رشد اقتصادی در مناطق شهری موجب کاهش فقر به میزان 1322 درصد شده است. اگر نابرابری ثابت فرض شود هر یک درصد افزایش در رشد کاهش فقری به میزان 1392 درصد در پی داشته است. اما کاهش واقعی فقر نشان میدهد که افزایش نابرابری سبب شده تا فقر به میزان اشارهشده کاهش پیدا کند. در مناطق روستایی و کل کشور نیز بهطور متوسط یک درصد کاهش در نرخ رشد اقتصادی موجب افزایش فقر به میزان 1323 درصد در مناطق شهری و 1321 درصد در کل کشور شده است که گویای افزایش فقر و نابرابری است.
66 فصلنامه علمی- پژوهشی مطالعات اقتصادی کاربردی ایران سال چهارم- شماره 10- زمستان 1931 شهری روستایی کشوری دوره نظربه سازگاری وقوع شکاف و شدت فقر روندهای توصیفشده برای وقوع فقر برای دو شاخص دیگر نیز صادق است. در محاسبه این شاخصها وزن بیشتری به خانوارهای بسیار فقیر داده میشود درنتیجه عکسالعمل این شاخصها در برابر تأثیر تغییر درآمدها بیشتر است. بنابراین افراد فقیرتر با افزایش درآمدها از رشد اقتصادی منفعت بیشتری به دست میآورند و با کاهش درآمدها در مقایسه با دیگران آسیبپذیرتر هستند. جدول 1: کششهای فقر نرخ رشد واقعی و نرخ رشد معادل فقر بر حسب شاخص سرشمار فقر در مناطق شهری کشش فقر خنثی نسبت به رشد روستایی و کل کشور کشش فقر نسبت به نابرابری کشش فقر نسبت به رشد نرخ رشد واقعی شاخصPE GR منافع رشد ضد فقرا ضرر 232-2 - -2.02-0.7-1.38 شروع برنامه اول حامی فقرا فقرزدا 939 332 1332 - -0.3-1.08 پایان )1368-1372( حامی فقرا فقرزدا 7.65 4.42 2321-1.2-1.61- شروع برنامه دوم ضد فقرا فقرزا - 1352 1399 03922 2323-1369 پایان )1374-1378( ضد فقرا ضرر 239-2322 - 2-032 - - 136 شروع برنامه سوم ضد فقرا سرریز 0.13 2.23-0.10 1.73-1.83 پایان )1379-1383( ضد فقرا ضرر 9-2325 - 1359 - -0.3-1.67 شروع برنامه چهارم ضد فقرا سرریز 1365 3396-1.03 0.3-1.33 پایان )1384-1388( ضد فقرا ضرر 3315-2305 - 1393-0330 - - 1323 شروع بخشی از برنامه پنجم ضدفقرا سرریز 2329 2396-1322 0332-1392 1352 )1350-1352( ضد فقرا ضد فقرا ضرر سرریز -4.59 036-3.98 1316-1.14-0.76-0.15 0.21-0.99-0.97 شروع پایان برنامه اول )1368-1372( حامی فقرا فقرزدا 7.76 6.92 1.36-0.15-1.21- شروع برنامه دوم ضد فقرا ضرر 1035 - -6.89-1.7 0391 - - 0355 پایان )1374-1378( ضد فقرا فقرزا 1.14-1.72 0.75 1.99 1.2- شروع برنامه سوم حامی فقرا فقرزدا 3.901 3.39-1.97-0.27-1.7 پایان )1379-1383( ضد فقرا ضرر 939-132 - -2.53-0.89-1.64 شروع برنامه چهارم ضد فقرا سرریز 3.51 2322-0.89 0.74-1.63 پایان )1384-1388( ضدفقرا ضرر 2.70-1.13-4.77-2396 - 2.01- شروع بخشی از برنامه پنجم ضدفقرا ضرر - 333-2335 -1.83-0355 - 0322 1352 )1350-1352( ضد فقرا ضرر 333-239 - -1.21-0.17-1.04 شروع برنامه اول حامی فقرا فقرزدا 2312 136-1.18-0.15-1.03 پایان )1368-1372( حامی فقرا فقرزدا 5.18 3.92 1.75-0322 - 1.33- شروع برنامه دوم ضد فقرا فقرزا - 032 0322 035 2302-1312 پایان )1374-1378( ضد فقرا ضرر 3361-2309 - -1.89-0.4-1.47 شروع برنامه سوم ضد فقرا سرریز 2.15 2.87-1.33 0.442-1.78 پایان )1379-1383( ضد فقرا ضرر 4.6-133 - 2.33-0.68-1.65- شروع برنامه چهارم ضد فقرا سرریز 3323 2313-0396 0322-1.24 پایان )1384-1388( ضدفقرا ضرر 4.54-2.01-3.82-1395 - 2.03- شروع بخشی از برنامه پنجم ضدفقرا ضرر -3.39-1.42-1.81-1302 - 0395 1352 )1350-1352( منبع: نتایج پژوهش
بررسی رابطه رشد اقتصادی با فقر و نابرابری... 60 نتيجهگيری فقر متأثر از عوامل مختلفی است که از جمله میتوان به سطح درآمد و چگونگی توزیع درآمد اشاره کرد. افزایش میانگین درآمد جامعه فقر را کاهش میدهد و افزایش در نابرابری موجب افزایش فقر میشود. در این پژوهش تأثیر تغییر درآمدها و نابرابری بر فقر در برنامههای توسعه اول تا چهارم اقتصادی و اجتماعی مورد بررسی قرارگرفته است. بدین منظور برای محاسبه شاخص سرشمار فقر و کشش این شاخص نسبت به رشد اقتصادی و نابرابری از شاخص فوستر گریر و توربک )1522( استفاده شد و سپس شاخص نرخ رشد معادل فقر محاسبه شد. نتایج حاکی از آن است که متوسط نرخ فقر طی 30 سال موردبررسی حدودا 30 درصد بوده است. به عبارت دیگر طی دوره موردمطالعه بهطور متوسط از هر 10 نفر 3 نفر زیر خط فقر به سر برده است. شاخصهای مربوط بهشدت و شکاف فقر نیز بسیار مشابه شاخص سرشمار فقر حرکت کردهاند. نتایج بهدستآمده حکایت از آن دارند که با گذشت 30 سال هنوز برنامهی منسجمی برای کاهش فقر و نابرابری در کشور وجود ندارد. اگرچه در برنامههای پنجساله همواره به سیاستهای مربوط به کاهش فقر اشارهشده است اما این سیاستها نتوانستهاند بهطور مؤثری موجب کاهش فقر در کشور شوند. توجه به تحوالت اقتصادی و سیاسی در ایران طی این سالها تا حد زیادی میتواند توضیحگر این مسئله باشد. بررسی اثر رشد اقتصادی بر فقر در ابتدا و انتهای برنامههای اول تا چهارم توسعه اقتصادی )و بخشی از برنامه پنجم( نیز نشان میدهد که الگوی رشد در مناطق شهری و کل کشور به استثنای سال پایانی برنامه اول و سال نخست برنامه دوم و در مناطق روستایی به استثنای سال نخست برنامه دوم و سال پایانی برنامه سوم در سایر دورهها فقرزدا نبوده است. چند نکته حائز اهمیت در شناخت پدیده فقر میتواند سیاستگذاران را در طراحی و اجرای درست برنامههای فقرزدایی یاری کند. نکته نخست این است که فقر محصول یک فرآیند است و بنابراین نمیتوان صرفا با تأکید بر حمایت در یک ب عد مصرف یا درآمد خانوار انتظار داشت که فقر کاهش یابد. دوم اینکه حل معضل فقر امری کوتاه مدت نیست و مستلزم مداومت در برنامههای توانمندسازی و فراهم آوردن فرصتهای مشارکت در تولید محصول اجتماعی توسط آحاد کشور و از جمله فقرا است. سوم اینکه نابرابریهای فاحش میتوانند تالشهای کاهش فقر را خنثی کنند. ازاینرو هر چه توزیع درآمد )مصرف( در جامعه عادالنهتر باشد میتوان انتظار داشت که تأثیر سیاستهای فقرزدایی اثربخشتر باشد. با این مقدمه میتوان توصیههای سیاستی را منبعث از نتایج این مطالعه پیشنهاد داد: 1. سیاستهای اقتصادی و نیز برنامههایی که با هدف اصالح نظام توزیع درآمد در کشور صورت میپذیرد باید از جنس سیاستهای حامی فقرا باشند. سیاستهای اقتصادی بر این مبنا میتوانند به بهبود معیشت عمومی مردم و کاهش نابرابری فاحش بیانجامند. 2. ازآنجاییکه قربانیان اصلی تورم مزمن و باال فقرا و گروههای کمدرآمد جامعه هستند کنترل تورم باید در فهرست اولویت سیاستهای دولت به منظور جلوگیری از افزایش خط فقر قرار گیرد.
66 فصلنامه علمی- پژوهشی مطالعات اقتصادی کاربردی ایران سال چهارم- شماره 10- زمستان 1931 3. با توجه به نتایج بهدستآمده در این مطالعه نابرابری توزیع درآمد بخشی از فواید رشد اقتصادی را در ایران زایل میکند ولی رشد اقتصادی توانایی کاهش فقر را داراست. لذا توصیه میشود دولت به سیاستهایی توجه کند که بهطور همزمان رشد و توزیع مجدد را مدنظر قرار دهد و به سیاستهای اتخاذشده در جهت افزایش نرخ رشد معادل فقر و سیاستهای رشد محوری که زمینه افزایش درآمد گروههای فقیر را فراهم میآورد تأکید بیشتری داشته باشد. 2. برنامههای کاهش فقر مستلزم مشارکت و بهرهمندی همه مردم به ویژه فقرا از محصول رشد است. بنابراین اصلیترین هدف رشد باید فراگیری حضور مردم و حداکثر کردن کم ی و کیفی حضور آنها در فرایند رشد باشد. 9. اشتغال محور برنامههای توسعه و فقرزدایی است. اتخاذ سیاستهایی که به بهبود فضای کسب درآمد و ارتقاء کیفیت مشاغل و خلق شغل پایدار بیانجامند به خروج فقرا از فقر شتاب میبخشند. 6. بهمنظور پایش اثربخشی سیاستهای فقرزدایی و هدفگیری یارانهها بهسمت گروههای آسیب- پذیر تهیه یک بانک اطالعاتی برای شناسایی افراد فقیر الزامی است. 9. تأمین خدمات پایه برای فقرا در زمینه آموزش و بهداشت مطابق تعهدات قانون اساسی باعث رشد و حفظ بزرگترین سرمایه فقرا که همان نیروی کارشان است میشود. 2. از جمله تعهدات دیگر دولت در قانون اساسی گسترش پوشش تأمین اجتماعی و چتر حمایتی برای فقرا است که این اقدامات میتوانند از میزان آسیبپذیری فقرا در مقابل خطرات مختلف اقتصادی و اجتماعی بکاهد.
( ( ( بررسی رابطه رشد اقتصادی با فقر و نابرابری... 62 منابع ابونوری اسماعیل و عباسی قادی رضا )1326 برآورد اثر رشد اقتصادی بر فقر ایران فصلنامه پژوهشهای اقتصادی ایران سال نهم شماره 23-92. 30: پیرایی خسرو و قناعتیان آزاده )1329 اثر رشد اقتصادی بر فقر و نابرابری درآمد در ایران: اندازهگیری شاخص رشد به نفع فقیر پژوهشهای اقتصادی ایران سال هشتم شماره 113-121. 25: سازمان برنامه و بودجه ( 1376 ) قانون برنامه اول توسعه 1368-1372 چاپ سوم. سازمان برنامه و بودجه ( 1378 ) قانون برنامه دوم توسعه 1374-1392 چاپ پنجم. سازمان برنامه و بودجه ( 1379 ) قانون برنامه سوم توسعه -1379 1383 چاپ دوم. سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور ( 1382 ) قانون برنامه چهارم توسعه 1384-1388. معاونت برنامهریزی و نظارت راهبردی رییسجمهور )1325 مجموعه برنامه پنجساله پنجم توسعه جمهوری اسالمی ایران. مرکز آمار ایران اطالعات مربوط به طرح هزینه - درآمد خانوارهای شهری و روستایی )1363-1352(. تهران: انتشارات مرکز آمار ایران. Assadzadeh, A. and Paul, S. (2001); Poverty, Growth and Redistribution: A Case Study of Iran, United Nations University, WIDER, Discussion paper, No, 2001/124. Bhagwati, J. N. (1988); Poverty and Public Policy, World Development Report, 16(5): 539-55. Dollar, D. and Kraay, A. (2002); Growth Is Good for the Poor. Journal of Economic Growth (7): 195-252. Foster, J.; Greer, J. and Thorbecke, E. (1984); A Class of Decomposable Poverty Measures, Econometrica, 52(3): 761-6. Foster, J. and Szekely, M. (2001); Is Economic Growth Good For the Poor? Tracking Low Incomes Using General Means. Research Department Working paper 453, Inter- American Development Bank, Washington, DC. Grosse, M.; Harttgen, K. and Klasen, S. )2008); Measuring Pro-Poor Growth in Non- Income Dimensions, World Development, 36(3): 1021-47. Haughton, J. and Khandker, S. R. (2009); Handbook on Poverty and Inequality. International Bank for Reconstruction and Development World Bank. Washington, DC: The World Bank Group. Kakwani, N. (1993); Poverty and Economic Growth with Application to Côte d Ivoire," Review of Income and Wealth, 39(2): 121-39. Kakwani, N. (2000); Growth and Inequality Components of Change in Poverty with Application to Thailand, Journal of Quantitative Economics, 16(1), 67-80. Kakwani, N. and Pernia, E. (2000); What is Pro-poor growth?, Asian Development Review, 16(1): 1-22. Kakwani, N. and Son, H. (2008); Poverty Equivalent Growth Rate", Review of Income and Wealth 54(4). Kakwani, N.; Son, H. and Khandker, S. (2004); Pro-Poor Growth: Concept and Measurement with Country Case Studies, United Nations Development Programme International Poverty. Working Paper number1.
63 فصلنامه علمی- پژوهشی مطالعات اقتصادی کاربردی ایران سال چهارم- شماره 10- زمستان 1931 Kraay, A. (2005); Aid, Growth, and Poverty, The World Bank. Presentation for IMF Seminar on Foreign Aid and Macroeconomic Management. Kraay, A. (2006); When Is Growth Pro- Poor? Evidence from a Panel of Countries. Journal of Development Economics 80(1): 198-227. Piraee, KH. (2004); Does Economic Growth Help the Poor People? Evidence From Iran in the First Five-Year Plan", Iranian Economic Review, 9(11): 85-99. OECD (2001); Rising to the Global Challenge: Partnership for Reducing World Poverty, Policy Statement by the DAC High Level Meeting upon endorsement of the DAC Guidelines on Poverty Reduction, Paris, 25-26. Ravallion, M. and Chen, S. (1997); What Can New Survey Data Tell Us about Recent Changes in Distribution and Poverty? World Bank Economics Review 11(2): 357-82. Ravallion, M. and Chen, S. )2003); Measuring Pro-Poor Growth, Economics Letters, 78(1): 93-99. Son, H. (2004); A Note On Pro-Poor Growth, Economics Letters Vol.82, 307-314. White, H. and Anderson, A. (2000); Growth vs. Redistribution: Does the Pattern of Growth Matter?, DFID white paper on Eliminating World Poverty: Making Globalisation Work for the Poor.